چكيده
در اين مقاله، به ساختارگرايي به عنوان يك مبناي پيشنهادي براي رياضيات مي پردازيم.
روز آن به عنوان يك هرچند ريشه هاي اين مكتبِ فكري در رياضيات بسيار قديمي است، ب
نظام فلسفي براي رياضيات، به چالش هايي بر مي گردد كه بناسراف، فيلسوفمعاصر رياضي،
رويِ واقع گرايي در فلسفۀ رياضي قرار داد. ساختارگرايي، مكتبي فلسفي است كه پيش
مختص رياضيات نيست، بلكه در فلسفۀ علوم تجربي به طور عام نيز مي توان ساختارگرا بود.
به علاوه فارغ از جزئيات فلسفي، مي خواهيم ببينيم كه از ديدگاه يك رياضيدان، ساختارگرايي
چه كمكي به درك بهتر رياضيات و كاربردهاي آن مي كند.