چكيده :
نيروي انساني بهعنوان اصليترين دارايي سازمان و جزء باارزشترين منابع و سرمايههاي آن محسوب ميشود و نيروي انساني در مدرسه بهعنوان يك سازمان اجتماعي حساس كه سهم مهمي در تحقق هدفهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي هر جامعه دارد، قابلتوجه است. پژوهش حاضر باهدف بررسي ميزان اثربخشي آموزش مديريت تغيير بر خودكارآمدي و انگيزه شغلي معلمين انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر شبه آزمايشي پيش آزمون-پسآزمون با گروه كنترل بود. جامعه آماري را كليه معلمان دوره ابتدايي در شهر يزد در سال 1397 تشكيل دادهاند. يك گروه 30 نفري از معلمان در مدارس با روش نمونهگيري در دسترس انتخاب و بهطور تصادفي در قالب دو گروه 15 نفري آزمايش و كنترل دستهبندي شدند. سپس مداخلات آموزشي (آموزش مهارتهاي مديريت تغيير) براي گروه آزمايش طي 8 جلسه 70 دقيقهاي اجرا گرديد. پيش از انجام دورهي آموزشي و پسازآن از هر دو گروه پيشآزمون و پسآزمون به عمل آمد و از پرسشنامههاي خودكارآمدي معلم اسچانن، موران وولفولك (2001) و انگيزه شغلي هاكمن و اولدهام (1976) استفاده شد. تحليل دادهها از آمار توصيفي همچون ميانگين، واريانس و انحراف استاندارد استفاده شد و در آمار استنباطي از آزمون تحليل كوواريانس استفاده شد. يافتهها پژوهش اين فرضيه را كه آموزش مديريت تغيير بر ميزان خودكارآمدي و انگيزه شغلي معلمان تأثير دارد را تائيد كرد. همچنين يافتههاي فرعي در ارتباط با تأثير آموزش مديريت تغيير بر مؤلفههاي خودكارآمدي معلمان (مؤلفههاي در گيركردن فراگير، مؤلفه راهبردهاي آموزشي و مؤلفه مديريت كلاس) و مؤلفههاي انگيزه شغلي معلمان (مؤلفههاي تنوع مهارت، هويت شغلي، اهميت شغلي، استقلال و مؤلفه بازخورد شغل) نيز تائيد شد. در نتيجه بايد گفت معلمان از طريق يادگيري مهارتهاي مديريت تغيير، چگونگي تصميمگيري مشاركتي صحيح و مناسب و بهموقع را ياد گرفتند، همچنين آموختند چگونه براي مسائل كلاس درس، مدرسه وزندگي خود برنامه ريزي اصولي و صحيح داشته باشند، همچنين با انواع فناوري هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي و چگونگي استفاده از آنها در فرايند تدريس و سبكهاي نوين تدريس آشنا شدند، علاوه بر اين در خصوص خلاقيت و مهارتهاي حل مسئله نيز مهارتهايي به آنها آموزش داده شد كه مجموعهي اين آموزشها باعث افزايش سطح خودكارآمدي و انگيزه شغلي معلمان شده است.