اين پژوهش با هدف پيش¬بيني طلاق عاطفي بر اساس سبك¬هاي دلبستگي با توجه به نقش واسطهاي طرح¬واره هاي ناسازگار اوليه(حوزهي خودگرداني و عملكرد مختل) در بين زوجين شهرستان يزد اجرا شد. روش پژوهش همبستگي و جامعه آماري شامل كليه زوجين ساكن شهريزد در سال 1400 بودند كه از ميان آ نها 340 زن و مرد (170 زوج) بر مبناي جدول نمونه-گيري مورگان و كرجسي (1971) به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزارهاي سنجش شامل پرسشنامه طلاق عاطفي گاتمن(1998)، دلبستگي بزرگسال كولينز و ريد(1990) و بيست سئوال مربوط به حوزه طرحوارههاي حوزه خودگرداني و عملكرد مختل پرسشنامه يانگ(1998) بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماريSPSS23 و ا روش¬هاي ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون چندگانه به روش همزمان و از روش تحليل مسير با استفاده از نرم افزار AMOS22 جهت بررسي فرضيههاي پژوهش استفاده شد. نتايج تحليل مسير نشان داد كه طرحوارههاي ناسازگار اوليه واسطه ارتباط بين سبك¬هاي دلبستگي (¬ايمن، ناايمن-اجتنابي و ناايمن-دوسوگرا) با طلاق عاطفي در زوجين بود (05/0
p). هم چنين بين طرحوارههاي ناسازگار اوليه(حوزهي خودگرداني و عملكرد مختل) و طلاق عاطفي رابطه معني¬دار بود و علاوه بر اين بين طرحوارههاي ناسازگار اوليه (حوزهي خودگرداني و عملكرد مختل) و سبك¬هاي دلبستگي (¬ايمن، ناايمن-اجتنابي و ناايمن-دوسوگرا) نيز رابطه معني¬داري به دست آمد (01/0>p). به طور كلي، پژوهش حاضر نقش سبك¬هاي دلبستگي را در بروز طلاق عاطفي و نقش واسطهاي طرح¬واره هاي ناسازگار اوليه(حوزهي خودگرداني و عملكرد مختل) را در ارتباط ميان متغيرهاي فوق مورد تائيد قرار داد.